تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ماراباعنوان منجی موعود وبه آدرسmonjimood.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 472
بازدید هفته : 624
بازدید ماه : 2444
بازدید کل : 111824
تعداد مطالب : 1360
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1
اینجا جان آدمها به اندازه یه بطری نوشابه می ارزد انگار
....
کفش کدام کودک جا مانده و خودش رفته
آورده بودن اورا تا در ابتدای سالهای زندگیش
مقام ابراهیم را تجربه کند و ابراهیمی زندگی کند
ما نمیتوانیم بی رحم باشیم
کفش بچگانه که میبینیم در دلمان روضه به پا میشود
به یاد حاجی شش ماه
خودمان را غرق در اشک میبینم
وقتی به اسماعیل حسین فکر میکنم
دارم به قلبم رجوع میکنم
زبانم به نفرین نمی چرخد
دعا میکنم برای بانیان حادثه
راه بسته اند و تشنه شده اند
چقدر قصه برایم آشناست
حالم شبیه محرم است
محرم و محرم
دلنوشته سید علی ضیا
![]() |
عید قربان عید عبادت و بندگی و عید اطاعت از قادر یکتا
نزول فیض رب العالمین است
حلول «عید قربان» در زمین است
عید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق
عیدقربان، روز اوج بندگی و تجلی ایثار ابراهیمی
عید قربان ، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا
عیدقربان، جشن رهایی ازاسارت نفس وشکوفایی ایمان ویقین ،عیدسرسپردگی وبندگی
عید اضحی رسم و آئین خلیل آزرست
بعد آن ،عید غدیر، روز ولای حیدر است
عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش، با قربانى و صدقات و احسانش، بسترى براى جارى ساختن مفهوم عبودیت و بندگى است
ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را
حلول تازه داده فیض سبحان
چه زیبا منجلی شد «عید قربان»
بگذر از فرزند و جان و مال خویش
تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند
سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست
تا چو اسماعیل، قربانت کنند
خواهی که تو را کعبه کند استقبال
مایی و منی را به منا قربان کن
خوشا «ذیالحجه» روز عید قربان
شروع داستان عشق و ایمان
عید قربان، یعنى فدا کردن همه «عزیزها» در آستان «عزیزترین»، و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترین.
عید قربان، جلوهگاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است و فصل قرب مسلمانان به خداوند در سایه عبودیت.
عید قربان، عید فداکارى، ایثار، قربانى، اخلاص و عشق و بندگى
عید قربان، یادآور زیباترین نمونه تعبد انسان در برابر خداوند متعال است.
عید قربان، بالاترین نقطه اى است که اوج مقام بشر تعیین مى شود و تا ابد، درجه ایمان با همان نقطه سنجیده مى گردد.
عید قربان، عید شرافت بنى آدم است و کرامت انسانى اش؛
جشن رها شدن از قید پدرانى است که جان فرزند خویش را نذر قربان گاه ها مى کردند.
عید قربان، سرآغاز حکومت توحید است و تولد ایمان و مرگ تردید.
عید قربان، نقطه عطف آزادى است در تاریخ اسارت ها و بردگى هایى که بر انسان تحمیل شده بود.
عید قربان، عید سربلند بیرون آمدن از امتحان عبودیت است.
عید قربان روز رها شدن از تعلقات دنیوی و رهایى از هر آنچه غیر خدایى است.
مبارک باد عید قربان، نماد بزرگ ترین جشن رهایى انسان از وسوسه هاى ابلیس.
مناسک حج برای به تصویر کشیدن اجماع بزرگ مسلمانان بسیار مهم است و شکی درآن نیست. اما این اهمیت تا کجاست؟ تاجایی که حجاج ایرانی هر توهین و هر جنایتی را بپذیرند؟ غیرتمان را زیر پا بگذارند؟
از همه این ها که بگذریم می بینیم وهابی های عربستان سعودی و خاندان آل یهود چگونه با پول هایی که از جیب همین زوار جمع می کنند، به کشور های مسلمان وحشیانه حمله و از تروریست ها حمایت می کنند.
برای دریافت اندازه اصلی بر روی عکس کلیک کنید
مگر کعبه چیست؟ کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بندببین یار کجاست. وقتی تو کشورمون این همه جوون هستند که مشکل ازدواج دارند چرا این پول رو بریزیم تو جیب وهابی ها؟ چرا دست یک جوون رو نمیگیرم تا ایمانش کامل بشه؟ این رو خدا بیشتر می پسنده یا حج رفتن؟
پ,ن : دیشب گرسنه بود ، دختری که مُرد، چه آسان به خاک پس دادیمش و همسایه اش زیارتش قبول... دیشب از سفر رسید، مکه رفته بود!
منبع : http://sayberi174.persianblog.ir/post/1674/
سفرحج یا...
ایرانیان بیشتر کجا سفر می کنند:
ترکیه :
بیشتر آمار مسافرت برای ترکیه می باشد که حدود 6 میلیون سفر در سال می باشد و اگر هزینه هر نفر با خرید به طور متوسط سه و نیم میلیون تومان در نظر گرفته شود کل این هزینه بالغ بر 21 هزار میلیارد تومان خواهد شد که حدود 30 برابر مسافرت های حج تمتع به عربستان می باشد.
مالزی:
در سال حدود 75 هزار نفر به مالزی سفر می کنند که هزینه هر نفر با خرید حدود 4 میلیون تومان برآورد می شود که کل این مبلغ 300 میلیارد تومان است.
تایلند :
در سال حدود 80 هزار نفر به تایلند سفر می کنند که هزینه هر نفر با خرید حدود 4 میلیون برآورد می شود و کل این مبلغ 320 میلیارد تومان است.
امارات:
در سال حدود 280 هزار نفر عازم امارات هستند که هزینه هر نفر با خرید بطور متوسط 2/5 میلیون تومان برآورد می شود که کل این مبلغ 700 میلیارد تومان است .
حج تمتع :
امسال حدود 64 هزار نفر عازم حج تمتع بودند که هزینه هر نفر با خرید حدود 11 میلیون تومان برآورد می شود که کل مبلغ 704 میلیارد تومان می شود.
حج عمره :
در سال حدود 800 هزار نفر برای حج عمره عازم هستند که هزینه هر نفر با خرید حدود 2/5 میلیون برآورد میشود که کل مبلغ 2000 میلیارد می شود.
نتیجه گیری:
در سال بیش از 25 هزار میلیاردتومان هزینه مسافرت به 5 کشورهای مذکورتوسط ایرانیان می باشد که کل سهم عربستان حدود 2/7 هزار میلیارد تومان می باشد( که علاوه بر آن قسمت عمده هزینه حج به جیب کاروان های ایرانی و هواپیمایی بر می گردد) که این یعنی کمتر از 10 درصد و اگر منصف باشیم هزینه ای که فقط به کشور عربستان تعلق می گیرد را در نظر بگیریم کمتر از 5 درصد کل مسافرت های خارجی ایرانیان به این پنج کشور است، می شود.
ولی هنگام توهین به مقدسات و سفر حج، کل معنویات این سفر به فراموشی سپرده شده و ایده مغرض به فکر فقرا و اولویت های داخل کشور و یا تحریم حج مطرح میگردد.
ولی با دیدن آگهی های تبلیغاتی برای چهار کشور دیگر هیچ گونه اعتراضی ندارند
در ضمن هزینه سفر به کشورهایی حاشیه دریایی خزر و روسیه و اروپا و آمریکا و کانادا و غیره در این محاسبات منظور نشده است
نامه تاثیر گذار فرزند یکی از کشته شدگان حادثه منا
انا لله وانا الیه راجعون
اکنون که مشیت الهی آن طور رقم خورد که پدرم را از زیارت خود به میثاق خود ببرد چاره ای جز صبر و آرزوی آمرزش برای پدرمان و سایر از دست رفته ها نداریم. در سنت ما آنکس را که مصیبتی فرو می آید تسلی میدهند و با او هم دردی میکنند. هرچند تسلی ما زخم و زبان شد و توهین و افترا. گله ای نیست از آنکس که پدرم را نشناخت و او را به جهالت متهم کرد. گله ای نیست از آنکه پدرم را به بی توجهی به فقیران متهم کرد. حتما آن شخص نمیدانسته که پدرم هرسال یک پنجم مالش را خمس و یک دهم کشتش را زکات می داده است و هر روزه ای از او که قضا شد گرسنه ای را سیر کرد. گله ای نیست از آنکس که صدقه های روزانه پدرم را ندید. گله نیست از بی انصافانی که نمیدانستند پدرم قربانی هر ساله عید قربان را به کودکان یتیم میدهد. همان بی انصافانی که هر سال به طعنه میگفتند بجای کشتن درخت بکار. گله ای نیست چون که بسیاری از یتیمان و فقیران کوفی که علی را به بی توجهی متهم می کردند تنها بعد از مرگ او فهمیدند که آن ناشناسی که شبها برای آنها طعام می آورد کیست. گله ای نیست از آنها که خرج کردن برای یک بار رفتن به مکه در تمام عمر را جهل می شناسند ولی خرج ده سفر حج را در یک شب خرج عیش و نوش می کنند، همان مجالسی که فقرا را به آنها راه نمی دهند.
گله ای نیست، گله ای نیست، گله ای نیست چون خدایی هست.
اما گله ای دارم به آنکس که میگوید «خدارا در اشک کودک یتیمی جستجو کن» و اکنون که کودکی یتیم شده است مرگ پدرش را مایه خنده خود کرده است. از شما میپرسم با کدام دین و آیین یتیم شدن کودکی، مرگ فرزندی و یا همسری را مایه خنده میدانید؟
اگر خدا را در اشک یتیمی میبینید از شما همدردی نمیخواهیم لطفا نمک به زخممان نپاشید که مولایمان حسین گفته است: اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
فرزندی یتیم
پسرش را صدا زد. این بار هم می خواست نصیحتش کند. به او گفت از این گروه که خود را به امام چسبانده اند، آبی گرم نمی شود. نمی خواست او را بین گروهی ببیند که به نام امام، راه خود را می روند.
رو به پسرش کرد. لیوان را برداشت. یک جرعه آب نوشید. به یاد کشتار مسجد گوهرشاد افتاد. عرق سردی روی پیشانی اش نشست. می خواست بگوید این گروهی که با آنها رفت و آمد داری، انقلاب را نمی شناسند. امام را دوست ندارند. حالش شبیه شبی بود که از گوهرشاد برگشت. تمام شب در تب سوخت. الآن هم حال خوشی ندارد.
یاد شهادت فرزندش، حالش را منقلب کرد. به پسرش نگاهی انداخت. می خواست بگوید برادرت برای شکلگیری این نظام جان خود را داد؛ تو هم قلمت را، فکرت را و هرآنچه که داری به پای انقلاب فدا کن. اما حرفش را خورد. از این همه بحث خسته شده بود. اطرافیان پسرش را خوب می شناخت. همان کسانی بودند که راه امام را به غلط تفسیر می کردند. گفت می خواهم اعلام کنم که حرف های تو غلط و اشتباه است. من از این تفکرات حمایت نمی کنم، من پشتیبان این راه اشتباه نیستم حتی اگر پسرم در آن قدم بگذارد.
وقتی حرفها و نصیحتهایش در پسر کارگر نشد. قلم برداشت و درباره فرزندش نوشت: «دیگر کاسه صبرم لبریز شده، دیگر با او صحبت نمیکنم و حرفهای نامناسب او را بر نمیتابم.» بعد هم برایش دعا کرد تا به خط اصیل انقلاب برگردد. می خواست همه وجودش را وقف انقلاب کند. اگرچه پسر به حرف پدر نبود اما خودش گفت سنگ قبرش را باید به نام انقلاب بزند. هیچ چیزی بالاتر از این نیست. سنگ قبرش را خوب نگاه کنید. «ابوالقاسم خزعلی دوستدار آیتالله خمینی».
روحش شاد
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار پرشور هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم :
ايشان با انتقاد شدید از کسانی که سعی می کنند چهره بدتر از ابلیسِ آمریکا را فرشته نجات جلوه دهند گفتند: دین و انقلابی گری به کنار، وفاداری به مصالح کشور و عقل چه می شود؟ کدام عقل و وجدان اجازه می دهد ما جنایتکاری مانند آمریکا را بزک کنیم و دوست و مورد اعتماد جلوه دهیم؟
ایشان با هشدار درباره سیاستها و روشهای نفوذ آمریکا افزودند: شیطانی را که ملت از در بیرون کردند در صدد است از پنجره برگردد و ما نباید اجازه این کار را بدهیم.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تلاش دشمن برای لاابالی و بی تفاوت کردن جوانان افزودند: آنها می خواهند روحیه حماسی و انقلابی را در جوانان بُکُشند و در داخل نیز عده ای مدام جوانان حزب اللهی را با تعابیری نظیر افراطی می کوبند که این کار بسیار غلط است.
ایشان همچنین با اشاره به جعلی بودن دولت صهیونیستی افزودند: برخی صهیونیستها گفته اند با توجه به نتایج مذاکرات هسته ای، 25 سال از دغدغه ایران آسوده شده ایم اما ما به آنها می گوییم شما 25 سال آینده را، اصولاً نخواهید دید و به فضل الهی، چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر سالم بودن همه انتخابات 37 سال گذشته افزودند: انتخابات در ایران، با معیارهای متعارف بین المللی نیز از سالم ترین و بهترین انتخابات است اما متأسفانه عده ای در داخل در اقدامی غلط در سلامت انتخابات خدشه می کنند و حتی از قبل از انتخابات از تقلب و دغدغه ناسالم بودن انتخابات حرف می زنند.
رهبر انقلاب با اشاره به حرفهای بی منطقی که در باب انتخابات درباره وزارت کشور و شورای نگهبان زده می شود تأکید کردند: شورای نگهبان چشم بینای نظام در انتخابات است و در همه دنیا، چنین نهادی با اسم ها و عناوین متفاوت وجود دارد.
ایشان افزودند: نظارت شورای نگهبان در انتخابات، استصوابی و مؤثر است و این نظارت بخشی از همان حق الناس است و باید آن را رعایت و حفظ کرد.
5 دقيقه قبل از اينكه برم يكي ديگه اومد نشست بغل دستم ، گفت : آقا يه خاطره برات تعريف كنم ؟ گفتم : بفرماييد !
يه عكسي به من نشون داد ، يه پسر مثلاً 19 ، 20 ساله اي بود ، گفت : اين اسمش عبدالمطلب اكبريه ، اين بنده خدا زمان جنگ مكانيك بود ، در ضمن كر و لال هم بود.
يه پسر عموش هم به نام «غلام رضا اكبري» شهيد شده ، غلام رضا که شهيد شد ، عبدالمطلب اومد سر قبر غلام رضا نشست ، بعد هي با اون زبون كر و لالي خودش ، با ما حرف مي زد ، ما هم گفتيم : چي مي گي بابا !؟ محلش نذاشتيم ، هرچي سر و صدا كرد هيچ كس محلش نذاشت . وقتی ديد ما نمي فهميم ، بغل دست قبر اين شهيد با انگشتش يه دونه چارچوب قبر كشيد و روش نوشت : شهيد عبدالمطلب اكبري ، بعد به ما نگاه كرد و گفت: نگاه کنید!
بعدش هم خندید! ما هم خنديدیم. گفتیم حتما شوخیش گرفته، اون طفلك هم هيچي نگفت ، سرش رو انداخت پائين و يه نگاهي به سنگ قبر كرد و با دست، نوشته اش رو پاك كرد ، سرش رو پائين انداخت و آروم رفت . فرداش هم رفت جبهه . 10 روز بعد جنازه اش رو آوردند دقيقاً تو همون جايي كه با انگشت كشيده بود خاكش كردند . وصيت نامه اش خيلي كوتاه بود ، اينجوري نوشته بود:
مجید زرگوشی، برادر شهید حمید زرگوشی بیان داشت: یکی از دوستان و همرزمان حمید میگفت به کامیاران اعزام شده بودیم، آذر سال ۶۴ به طرز باور نکردنی سرد بود، استخوانها تاب تحمل سرما را نداشتند و برف بیامان به زمین اجازه نفس کشیدن نمیداد، یک روز پیش از آغاز عملیات، من و حمید به بازار کامیاران رفتیم تا اقلام مورد نیازمان را تهیه کنیم، مردم جز برای انجام امور ضروریشان از خانه بیرون نمیآمدند، در گوشهای از بازار کامیاران، پیرمرد سیگار فروشی کز کرده و از شدت سرما در خود مچاله شده بود.
وی ادامه داد: شهید زرگوشی از دیدن این صحنه بسیار متاثر شد، به سوی پیرمرد مذکور روانه شد من نیز در همراهی او به مقصدی که نمیدانستم کجاست روانه شدم، به نزدیک پیرمرد که رسیدیم صدای تقتق دندانهایش را به وضوح میشنیدم، در کمال ناباوری دیدم که حمید کاپشن نظامیش را بدون هراس از بازخواست شدن از سوی پایگاه و بیتوجه به سرمای کردستان از تن بیرون آورد و به دور پیرمرد سیگار فروش پیچید.
برادر شهید زرگوشی به نقل از همرزم این شهید بیان داشت: به حمید گفتم: اگر از پادگان بفهمند جریمه میشوی، فردا عملیات است و تو میخواهی بدون تن پوش زمستانی به دل دشمن بزنی؟ قبل از اینکه بتوانی از خودت دفاع کنی یخ خواهی زد، زرگوشی با اطمینان به من نگاه کرد و گفت: امیدوارم که مشکلی پیش نخواهد آمد، نمیتوانم به راحتی از کنار درد و آلام مردم رد شوم. به پادگان برگشتیم و موضوع را گزارش دادیم، الحمدالله مشکلی پیش نیامد و یک ژاکت نظامی به حمید تقدیم شد.