تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ماراباعنوان منجی موعود وبه آدرسmonjimood.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 1030
بازدید هفته : 1178
بازدید ماه : 1665
بازدید کل : 111045
تعداد مطالب : 1360
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1
سلسله مباحث مهدويت:
موضوع انتظار زندگي
سخنران: آقاي دكتر شاه آبادي
مورخ: 2/3/87
موضوع بحث انتظار زندگي است ، بحث را به دو قسمت تقسيم ميكنيم 1) مفهوم زندگي 2) انتظار
ميدانيد كه بشر براي سامان بخشيدن به زندگي اش ،هميشه سعي فراواني داشته است وقتي به كشاورزي پرداخته سعي كرده آن را توسعه ببخشد و ابزارهاي جديدي را بدين منظور ساخته است و طرحهاي زيادي را براي بدست آوردن بهترين و مرغوب ترين محصولات كشاورزي از بذرهاي اصلاح شده ،اجرا كرده است كه در نهايت به توسعه كشاورزي انجاميد .
بعد از آن راههاي دريايي و مسافرتهاي دريايي به وجود آمد اولين كشوري كه به اين مسافرتها دست يافت پرتغال بود بعدها بقيه كشورها و انگلستان موفق به سفرهاي دريايي شدند .
بعد در طول سفر ،متوجه شدنددر كشورهاي ديگر محصولاتي وجود دارد كه در كشور خودشان نيست لذا نتيجه گرفتند كه بايستي براي بهتر زندگي كردن ،بازرگاني و تجارت را توسعه دهند و اجناس كشورهاي ديگر را وارد و كالاهاي كشورشان را صادر كنند و معتقد بودند كه با استفاده از تجارت مي توان زندگي را رونق بخشيد و از محصولات دنيا استفاده كرد . اما اين هم به سر انجام نرسيد !
با به وجود آمدن ماشين و صنعتي شدن زندگي ،محصولاتي كه بشر تا به حال نميشناخت و در عالم طبيعت وجود نداشت را به كار گرفتند و بدين وسيله زندگي را توسعه بخشيدند . اما جلو تر كه رفتند از عصر صنعت و ماشين به عصر اطلاعات رسيدند اما ديدند هنوز زندگي بر پايه تك چرخ مي چرخد و اشباع كننده و راضي كننده نيست
آنچه تا به حال در زندگي به آن ميپرداختند عناصر كمي بود . محصولات كشاورزي را از انحصار يك قاره يا يك محدوده جغرافيايي خارج كردند و توسعه بخشيدند اما محصولات كشاورزي كفايت نكرد محصولات صنعتي را نيز آوردند اما زندگي طروات پيدا نكرد .از اين عناصر كمي و مادي پا را كمي فراتر گذاشتند و عناصر كيفي را وارد كردند با ورود عناصر كيفي ، آن زندگي مطو ب را رفاه نام نهادند لذا اقتصاد و رفاه شكل گرفت علت شكل گيري اقتصاد و رفاه ، ورود مقوله ها و عناصر كيفي به زندگي و تعريف زندگي مطلوب بود
عناصر رفاه چيست؟! يك زندگي مرفه چه عناصري دارد ؟! 1) فراواني كالا 2) توزيع عادلانه
فراواني كالا ،همان زندگي كمي بود كه ايشان از قبل داشتند و به آن رسيده بودند . و با صنعت و توليد فراوان و كارخانه اي همه چيز حتي محصولات كشاورزي را افزايش داده بودند . اما بقيه عناصر زندگي مطلوب (توزيع عادلانه) يعني رفاه ، يك مقوله كيفي است . فراواني به تنهايي كفايت نميكند در كنار آن ، بايد توزيع عادلانه وجود داشته باشد
(يعني ممكن است اجناس فراوان باشند ولي در دسترس بقيه نباشند)
يكي از دانشمندان غرب در توجيه نظام سرمايه داري مي گويد: انسان گاهي از اينكه محصولي در جايي باشد و در مملكتش نباشد رنج مي برد اما اگر همين محصول را در كشورش ببيند حتي اگر از آن استفاده نبرد لذت مي برد
لذا مثال ميزند (يكي از دانشمندان) مي گويد: در دوره قبل از سر مايه داري و قبل از آن كه ، شركتهاي چند مليتي وارد كشورهاي فقير توسعه نيافته شوند ، بسياري از محصولات جديد غربي وجود نداشت اما اكنون محصولات جديد غربي وارد اين كشور ها شده است .مثلا جواني كه در كوه زندگي ميكند و يك لامپ 60 واتي بيشتر ندارد . هنگامي كه به خيابانها مي رود و انواع وسايل برقي و وسايل زندگي كف پوشهاي متنوع كف ساختمانها و .... را ميبيند در حالي كه خود اين امكانات را ندارد لذت ميبرد و ارضاء مي شود .
توسعه صنعتي اين لذت را براي بشر به ارمغان آورد اما طولي نكشيد كه قيامها شروع شد براي كنترل اين قيامها ، توزيع عادلانه مطرح شد و گفتند كاري كنيم تا طبقات مختلف جامعه بتوانند استفاده نمايند .
در كنار توزيع عادلانه مسئله امنيت مطرح گرديد ، گفتند گاهي اوقات توزيع عادلانه هست اما انسان يا به لحاظ مراحل زندگي يا حوادثي كه در زندگي برايش اتفاق مي افتد احساس امنيت ندارد لذا براي ايجاد امنيت،ابزارهاي امنيت آفرين را مطرح كردند مثلا قانون را بسيار جدي گرفتند و قانون به عنوان معيار براي همه جامعه حكمفرما شد به طوري كه قانون براي همه بود چه مردم عادي و متوسط جامعه و چه بزرگان !
بعضي از كشورها نيز به طور جدي به آن پايبند شدند گاهي توسط وزرا مثلا در چين يا ژاپن اختلاسي انجام ميشود كه به دنبال اين تخلف قانوني ،نخست وزير استعفا ميدهد يا اخيرا يكي از وزرا خود كشي كرد
اين كشورها بعضي از مسائل را عنوان مسائل مهم كشورشان مطرح كردند هر چند بعضي از اموري كه در فرهنگ ما ارزش قلمداد مي شود برايشان مهم نيست .
براي مثال رشوه جهت استفاده از امكانات دولتي ، از خط قرمزهاي اين دولتهاست به هر صورت سعي نمودند اينچنين ايجاد امنيت نمايند لذا احزاب را به وجود آوردند تا طبقه متوسط احساس كنند در فرايند تصميم گيري مؤثرند.
مطبوعات را به عنوان ركن چهارم حكومت دموكراسي مطرح كردند (قوه مجريه ، قضائيه ، مقننه سه ركن و چهارمي مطبوعات است)
با آزادي مطبوعات ، سعي كردند امنيتي را به جامعه القاء نمايند
علاوه بر اين ، ابزارهاي تامين اجتماعي ، بيمه از كار افتادگي ،بيكاري ،بازنشستگي ، همه و همه براي حصول اطمينان از آينده اند
در كشور ما ، تب و تاب و التهاب براي گرفتن مدرك و يا ارتقاي آن است تا فرد بتواند بدين وسيله شخصيت و مقبوليت در جامعه پيدا كند
و آينده اش تا مين گردد در حالي كه ارو پا (كه منشاء اين صحبتها بود) چنين نيست . آنها حاضرند دوره هاي آموزشي ببينند بدون اينكه مدركي برايشان صادر شود و فقط گواهي اتمام دوره را كافي ميدانند ميخواهند اطلاعات كسب نمايند چون خود اطلاعات را در دست دارند زيرا از آينده خود مطمئن اند و ميدانند زندگي در حد متوسط برايشان فراهم است لذا جوش گرفتن مدرك را نميخورند فقط به دنبال كسب تخصص در رشته هاي مورد علاقه يشان هستند
آخرين عنصري كه اضافه كردند آزادي است (در قالب مطبوعات ، رسانه ها و احزاب) تا به زندگي مطلوب و رفاه برسند .
لذا زندگي مرفه در دو اصطلاح "امكانات مناسب " و"ارامش" خلاصه ميشود امكانات مناسب شامل فراواني همراه توزيع عادلانه است و در كنار ان امنيت و اطمينان از آينده و ازادي،به انسانها آرامش مي بخشد (تحليل امروزي )
اين در واقع سير نظري-علمي است كه دنياي امروز به آن رسيده است.
زرق و برق هاي شهرها و اتوبانهايي كه شبهايشان مثل روز روشن است ف توسعه علمي و تكنولوژي و هم اكنون نانو فن آوري كه مطرح ميكنند واقعيت دارد.
كشوري مانند ژاپن كه مساحتش يك چهارم كشور ماست و نيمي يا بيشتر از ان ، كوهستانها و زمينها يا دره ها يي هستند كه قابل سكونت نيستند و بيش از دو برابر ماجمعيت دارد و نفت و معادن متنوع ندارد اما اقتصادش را چنان شكوفا كرده كه مشكل مسكن ندارد انها به هر صورت اين مشكل را حل كرده اند (همان تو زيع عادلانه) گفتند نبايد اينگونه باشد كه يك نفر خانه اي 5000 يا 2000 و يا 1000 متري داشته باشد و صدها نفر ديگر خانه نداشته باشند لذا همه بايد اپارتمانهاي 45 متري داشته باشند به همين سبب چند سال پيش يكي از نخست وزيرهاي ژاپن در تبليغات انتخاباتي كه به مردم و عده داد در صورت پيروزي در برنامه پنج ساله الگوي مسكن ژاپن را 5 متر ارتقاء مي دهد و راي مي آورد همان سالي كه ايران توليد پيكان را آغاز كرد همزمان ژاپن به توليد تويو تا پرداخت بعد از مدتي ايران مجبور شد پيكان را به عنوان يك جنس بنجل بفروشد (صادر كند ) در حالي كه تويوتا تمام بازارهاي اتوموبيل فروشي دنيا را تصاحب كرد اما آمار نشان مي دهد كه ژاپن مقام اول يا دوم خودكشي دنيا را دارد اين محصول تجربه بشري است هنوز بشر از يك چيزي رنج مي برد! مقوله هاي كيفي (توزيع عادلانه،امنيت ،ازادي ،اطمينان از آينده ) خيلي مهم و ارزشمندند با تفكر در رو.ايات احساس ميكنيم انها عمل ميكنند و ما حرفش را ميزنيم ، آقا امير المومنين – علي – (ع) مي فرمايند : "العدل حياة الاحكام " يعني اگر عدالت باشد تمام احكام خدا زنده مي شوند و اگر عدالت نباشد احكام خدا زنده نيستند يعني نمازي كه ما ميخوانيم اگر در جامعه اي باشد كه عدالت حكم فرماست ، اين نماز در درونمان مانند يك مو جو.د زنده رويش و زايش پيدا ميكند و ما را ارتقا ء مي دهد حج و جهاد در چنين جامعه اي سبب عزت واقعي مان ميشود . اما اگر عدالت نباشد عبادات همانند موجود مريض و عليلي ميمانند كه نور ميدهند اما حجابهاي متراكم جلوي آن ها را ميگيرند (بي عدالتي )
لذا سلامي كه در ابتداي جلسه به زبان آوردم (در باب يارات مفاتيح) "السلام علي ربيع الانام"(خطاب به حضرت مهدي ) يعني سلام بر بهار زندگي انسان !
از ابتداي خلقت تا كنون هميشه بشر از ظلم رنج برده است اگر زمان كوتاه و محدودي مصون بوده به خاطر انبياء و اولياء آن زمانهاست مثلا سليمان پيامبر خدا از جانب خداوند بزرگترينسلطنت را در اين عالم داشتهاست باد ، حيوانات ، قدرتهاي عيني و ماورايي در خدمت او بودند اما صبح به صبح كه از بالاي تخت بلند ميشد كنار فقراء روي زمين مي نشست و ميگفت" مسكين مع المساكين " بيچاره اي كنار بيچارگان ! ان پيامبر با همه قدرتهايي كه در اختيار داشت به انسانها احترام ميگذاشت !بشريت در طول تاريخ زحمت هاي زيادي كشيده است .
پسر يكي از بزرگترين ثروتمندان دنيا خودكشي كرد (در سن سي سالگي) برگه اي را پيدا كردند كه او نوشته بود:"من هر چه فكر كردم ديدم لذتي در دنيا وجود ندارد كه نبرده باشم و در آينده لذتي نمانده كه من ببرم و براي آن بمانم و رنج زندگي را تحمل كنم"
رنج زندگي؟! مگر زندگي رنج است؟! اگر معني حقيقي زندگي را نفهميم رنج است !
"اصبغ بن نباته" از ياران با وفاي اميرالمومنين بود كسي كه در اخرين لحظات نيز در خانه علي ع سر به ديوار گريه ميكرد و از امام حسن اجازه خواست يك بار ديگر آقا را ببيند حضرت علي ع نيز حديثي را كه در اخرين لحظه از پيامبر ص شنيده بود اصبغ فرمود (اصبغ) فرد با معرفتي بود او به همراه عده اي از دوستان هم سنخ اش بعد از پيروزي در جنگ جمل در جايي نشسته بود و با ايشان صحبت ميكردند و از بدي زندگي در دنيا ميگفتند آقا امير المومنين ع فرمود در مورد چه چيزي صحبت ميكنيد؟! گفتند راجع به زندگي و سختي دنيا و رنج آور بودن آن !
اقا فرمود : چرا؟ كجاي دنيا زشت است ؟ اين دنيا را خدا خلق كرده زندگي اش را ه خدا داده است! بعد شروع فرمودند به شمردن: اگر اين دنيا نبود سلمان ، سلمان نميشد ابوذر ، ابوذر نميشد و.... كجاي دنيا زشت است؟!"
پس سر موضوع كجاست ؟! بشريت از ابتدا تا كنون رنج كشيده و كار كرده است و زندگيش را ساخته است اين محصول چند هزار سال تتجربه علمي و تجربي بشري است ؟ باز هم به خود كشي ومنجلاب مي انجامد.
ماهواره ها را ببينيد بشر نميداند كجا برود !
نمي داند چطور بايد خودش را اشباع كند! چه چيزي را پيدا نكرده ؟! آن وحي را پيدا نكرده است! ان سر است اگر ما بخواهيم عناصر زندگي را به دانه هاي تسبيح تشبيه كنيم آن دانه ها يك نخ مي خواهند بشريت ممكن است همه دانه هاي تسبيح را پيدا كرده باشد اما نخ ندارد ! " و ان من شي الا و يسبح به حمده " هيچ چيزي در اين عالم نيست مگر اينكه تسبيح گوي خداست !
اين من و شما هستيم كه چشممان بينا و گوشمان شنوا و دلمان بيدار نيست ! وقتي اين را ناديده بگيريم انتظام همه چيز به هم ميخورد و لذا اگر ان نخ پيدا شود همه عالم سامان پيدا ميكند و زندگي ها سالم ميشوند و روحها ارامش پيدا ميكند"اسلام علي ربيع الانام "" سلام بر بهار زندگي انسان "چرا ؟! چون آن هنگام انسان شكوفا ميشود در ادامه ميفرمايد " اسلام علي المهدي الذي وعدالله عزوجل ببه الامم " سلام بر مهدي كه خداي متعال به همه امتهاي بشريت اورا وعده داده است "ان يجمع به ال..." كه به وسيله (مهدي عج) همه انديشه ها را با هم هماهنگ كند الان همه مي انديشند اما در اين انديشه با هم ستيزه جويي مي كند مانند دانه هاي تسبيح ميمانند كه در وقابل هم صف ارايي كرده اند اما او مي ايد اين دانه هاي تسبيح را در كنار هم قرار ميدهد البته يكي جلوتر و يكي عقبتر مي ايستد اما هم راستاي هم هستند پراكندگيها را به اتحاد مبدل مينمايد بنابر اين در يك حكومت وحي گونه اينگونه اتفاق مي افتد !
ممكن است سوال پيش ايد كه با حاكميت دين وقران وحي واسلام بايستي مشكلات ماكمتر شود پس چرا به عينه در جامعه ما مشكلات بيشتر شده است ؟!
واقعيت اين است كه ما در دوره ي بسيار حسا سي هستيم هيچ چيزي بيش از اين جامعه ما را و نسل ما را از حيرت رنج نميدهد اين را بايد تو جه كنيم لا اقل معيارهاي ديني را بشناسيم و بعد قضاوت نماييم فرمودند :"حق را بشناس"
و گمان نكن اين دين را با شخصيتها بشناسي نه!
نگو اين دين فلاني است پس هر چه او بگويد اين دين من است نه هر چه كه دين بگويد حق است افراد را بايد با دين شناخت اگر آن دين عمل شده باشد حق با شماست !
چند نمونه عرض ميكنم ، يكي از معيارهاي مهم ديني ما احترام به انسان است خوب تو جه كنيد !بر روي واژه ها تا مل نماييد ! احترام به انسان نه مسلمان !نه شيعه !احترام به انسان!
يك خاطره از يكي از شخصيتهاي جمهوري اسلامي را بيان ميكنم قائم مقام ديوان عالي كشور در سالهاي 64 يا 65 گفت در سفري به خارج از كشور رفتم در آنجا بحثي راجع به آداب قضاوت بود ، روايتي از امام صادق (ع) خواندم (روش آداب قضاوت )
سخنراني تمام شد پيرمردي رئيس هئيت حقوقي بين المللي و از شخصيتهاي بين المللي حقوق بود و در جلسه حضور داشت او رئيس جلسه بود پس از پايان جلسه نصف شب در اتاق آمد و در زد و گفت ميخواستم آقاي صادق را كه مطلبي از او نقل كردي به من معرفي كني ؟ گفتم آقاي صادق كيست؟! گفت همين دكتر صادق كه در كلمات بود گفتم دكتر صادق؟! ياد روايت افتادم و گفتم الان نيست گفت يعني چه ؟! گفتم سالهاست كه از دنيا رفته ! گفت ممكن نيست چون اين حرفها مال امروز است . هنوز نيمي از حرفها در حقوق امروز مطرح نيست ! بسياري از اين مطالب كه ايشان گفتند در گوشه و كنار مطالب حقوقي كشورهاي دنيا وجود دارد يكجا جمع نشده ،اين مربوط به كيست ؟! گفتم اين مربوط به 1200 سال پيش و مكتب ديني ماست گفت اين متن را به من بده اين جامع ترين متني است كه هم تكليف قاضي را روشن ميكند هم تكليف متهم را اين را من مينويسم و در بالاي سرم در محل كارم نصب ميكنم اين متقن ترين متن حقوقي است .
ابو الاسود دوئلي از اصحاب پيامبر و ازسران يكي از قبايل بزرگ عرب و يك دانشنمد بزرگ و مردي بسيار فهميده بود و در نوشتن و طراحي و به سامان رساندن علوم نقش ارزنده اي داشته است يك روز خدمت آقا اميرالمومنين علي (ع) عرض كرد : در اثر ورود ايرانيان به جزيرةالعرب زبان عربي در حال تغييراست و بايد چاره اي انديشيد و فكري به حال زبان عربي كرد و بايستي اصولي را براي عربي طراحي كنيم ، امير المومنين (ع) سه جمله به او فرمودند :"ابو الا سود من سه جمله به تو ميگويم بقيه را بر مبناي آن درست كن لغت عربي بر سه عنصر استوار است يا اسم است يا فعل است يا حرف " ! اسم ان است كه بر زمان دلالت نميكند فعل آن است كه بر زمان دلالت ميكند و حرف اين است كه معناي مستقلي در خودش ندارد يكي از اين سه تا است .
لذا ميگويد علي (ع) و ابو لاسود دوئلي واضع علم نحو در عرب اند ابو لاسود دوئليبا اين شخصيت بعد از جنگ بصره ، امير المومنين (ع) او را قاضي بصره كرد امير المومنين (ع) نيز در بصره بود و به امورات كشور مي رسيد بعد از چند روز ابو الاسود را عزل كرد ابو الاسود شخصيتي بود كه با اصول علي آشنا بود پيش حضرت رفت و دليل امر را جويا شد گفت من گفته بودم شما مرا قاضي كنيد حضرت فرمودند نه !گفت مگر در قضاوت رشوه گرفتم فرمودند نه ! گفت آيا خلاف امر خداوند حكمي داده ام فرمودند نه ! پرسيد پس چه كرده ام ؟!
علي ع فرمود از كنار مسجد عبور ميكردم هنگام قضاوت صدايت را شنيدم صداي تو از متهم بلند تر است چرا ؟!
(متهم اگر اتهامش به فرض ثابت شود مجرم شناخته مي شود و جرمش را ميكشد و وقتي تمام شد در جامعه مثل يك انسان مس خواهد زندگي كند اگر قرار باشد انسانيت او را لگد كوب كني عمر انساني او را در جامعه نابود كردي و ديگر به درد نمي خورد و تا ابد انگل اجتماع باقي مي ماند ) به انسان بايد احترام گذاشت !
روزي شخصي نزد خليفه دوم آمد و از علي شكايت كرد خليفه دوم رو به او كرد گفت بنشين بعد رو به امير المومنين علي ع نمود و گفت يا اباالحسن كنار او بنشين ، ديد علي مكدر شد و اخمهايش در هم رفت بعد از قضاوت رو به حضرت كرد و گفت چرا ناراحت شدي مگر نمي داني اين اصول قضاوت است (وقتي گفت كنار متهم بنشين) حضرت علي ع فرمودند من از اين ناراحت شدم كه او را به اسم صدا زدي و مرا با كنيه ابو الحسن و به من احترام گذاشتي اگر او را با اسم صدا زدي بايستي مرا نيز با اسم صدا بزني و اگر مرا با كنيه او را نيز با يستي اينطور صدا بزني چرا بي احترامي كردي ؟! چرا مساوات را رعايت نكردي ؟!"
آيا ما اسلام را اينطور شناختيم و اينگونه عمل كرديم ؟؟!
يك روز امير المومنين علي ع از كوچه عبور كردند ديدند پيرمردي روي زمين افتاده است فرمودند اين چيست ؟! نفرمودند اين كيست ؟! (بين اين چيست و اين كيست تفاوت بسيار است ) وقتي بگوييد كيست يعني مجرم است يا غير مجرم ؟! مسلمان يا غير مسلمان ؟! عرب يا غير عرب ؟مقيم يا مسافر ؟! جوان يا پير ؟! خوب يا بد ؟! مؤمن يا فاسق ؟! ولي وقتي ميگويد اين چيست ؟! يعني او شهروند حكومت علي (ع) است چرا در حكومت علي (ع) يك نفر در كنار خيابان افتاده باشد ؟!
اما مخاطبان منظور علي ع را نفهميديد و جواب او كيست را دادند گفتند مسيحي است غلام بوده حالا افتاده كنار خيابان (يعني آنها هنوز در مكتب علي ع تربيت نشده اند ! )
امير المومنين علي ع فرمود تا وقتي كه قدرت بازو داشت و از او كار مي كشيديد نميگفتيد مسيحي است !او را بر داريد و از بيت المال برايش خرج كنيد زندگي اش را تامين ميكنيم ! انسان است !
اميرالمومنين علي (ع) دستور دادند حيوانات از جمله الاغ و قاطر و ... كه پير و ضعيف ، مريض يا از كار افتاده مي شدند در استبلي نگهداري شوند و از بيت المال غذايشان تامين گردد تا وقتي كه زنده اند بعد از مرگ نيز آنها را چال كنند تا بوي گندشان جامعه را نگيرد و آلود ه نشود ( چون مردم حيوانات مريض و زخمي و ضعيف و پير را در بيابان رها ميكردند تا بميرند يا طعمه گرگ شوند ) علي ع با حيوانات اينگونه رفتار ميكرد
حضرت علي (ع) فرمود : امروز كه در كوفه هستم ميگوم در كوفه هيچ كس نيست مگر اينكه بهره ور است حداقل زندگي او تامين است و سر پناهي دارد !تمام شهر از آب جاري و تميز و بهداشتي استفاده مي كنند و همه مردم كوفه نان گندم مي خورند (چون در آن زمان فقرا نان جو ميخوردند) !
برويد همهدنيا رابگرديد عابدان و زاهدان دنيا را ببينيد آيا آنها اين چنين از انسان صحبت ميكنند ؟!
حضرت علي (ع) نفرمود ! امروز روزي است كه تمام مردم من صبح و شب نماز شب ميخوانند (اين به جاي خود) اما معياري كه ميگويد معيار زندگي است !
نظرات شما عزیزان:
![]() |